زمستون...
پسر گلم داریم کم کم به تولد يکسالگيت نزدیک میشیم و زمستون تو راهه ، البته همین الانم هوا خیلی سرده و بارون و برف می باره و من نتونستم کارای تولد تو انجام بدم، ولی هرجور شده انجامشون میدم تو نگران نباش، عزیز دلم شیرین کاريات بی اندازه شدن نماز ميخوني می رقصی ، البته دو روزه یه سرماخوردگی خیلی بد داره اذيتت میکنه خدا کنه زودتر خوب شی، فک کنم داری بازم دندون در میاری و شبا اصلا نميخوابي منم حسابی خسته م ، مهديارم یه چيزيو همیشه بدون همیشه ایام قدر پدربزرگ و مادربزرگ و دايياتو بدون تو هر شرایطی همیشه کمک حالمون بودن، مامانم تو برف سرما یخبندان همیشه صبح میاد بهت سر میزنه برات وقت ميذارن و خلاصه سنگ تموم ميذارن ، ا...
نویسنده :
خدیج
0:21